سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق بابا
هر که به حکمت شناخته شود، چشمها او رابه دیده وقار و شکوه بنگرند . [امام علی علیه السلام]

نویسنده: علیرضا خوش  سه شنبه 89/1/31  ساعت 1:4 صبح

                       به نام خدای خوب همه                               

سلام بچه ها خوبین

حدود 2هفته پیش به همراه بابایی و مامانی به بازار رفتیم .بابایی به من گفت: علیرضا اگر پسر خوبی باشی امروز برات یه چیز خوب می خرم ، اگه گفتی چیه؟!

من گفتم بستنی، اسباب بازی و... بابا گفت این ها نیست بگم چیه .

گفتم بابایی زود زود بگو.

بابا گفت: دوچرخه .من هم اصلاً باور نمی کردم که تو این سن و سالم صاحب دوچرخه بشم .

بابایی برام تعریف کرد که من تا دوران راهنمایی دوچرخه نداشتم ولی تو، تو این سن و سالت داری صاحب دوچرخه میشی.

 به همراه بابا و مامان به بازار برای خرید دوچرخه به راه افتادم. بابا از درس اومده بود و به

من گفت: علیرضا بابایی آماده ای که با مامان بریم دوچرخه بخریم و من گفتم آره بابایی.

چند مغازه رفتیم اما قیمت اونا گرون بود و به خیابون چهارمردون رفتیم دوچرخه های بدی نداشت

تا اینکه بابا یک دوچرخه نو و قشنگ برام خرید و یک تاکسی هم دربست گرفتیم و اومدیم به خونه و کمی باهاش

دور زدم خیلی خوشم اومد.

من هم براتون دعا می کنم که بابایی و مامانی عزیز شما بچه های خوب ،برای شما دوچرخه بخرند. تا مطلب جدید دیگه خدا نگهدار.




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اولین استخر زندگی من
داستان یا حسین برهنه
شعر برف اومد...
شعر دویدم به کربلا رسیدم
وزغ ها و قورباغه ها
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
74704
تعداد بازدید امروز
12
تعداد بازدید دیروز
12

درباره خودم
عشق بابا
علیرضا خوش
سلام بچه ها حالتون خوبه اسمم کربلایی علیرضاست. 5 ساله ام و درشهر مقدس قم به همراه بابایی و مامانی ام زندگی می کنم. دوست دارم بعد از خوندن مطالبم اگه تونستید پیام هم بدین. از همه شما ممنونم.
لوگوی خودم
عشق بابا


لوگوی دوستان



دوستان
آبجی معصومه





فهرست موضوعی یادداشت ها
آخ جون دوچرخه . ابلیس - عابد -درخت- خشم - خدا -انفاق - صدقه- پیامبر . اولین استخر زندگی من . اومدن محمد یاسین . این هم به دنیا اومد . بابام تنبیه شد . بچه ها کجایید بیایید برای.... . بهلول و داروغه بغداد . پیرمرد - دخترک - زیبایی - عصا . تیزهوشی کودک . جمعه بیمارستان تعطیله . چاپخونه - دزدی-مال حلال و حروم . حکایت جالب درویشی که عاشق پادشاه شد . خاطره اخلاقی – معرفتی دکتر هاروارد کلی و یک لیوان شیر . خدا - نامه - خانواده - دعا خواب - سلام . داستان یا حسین برهنه . دختر - معلم- حضرت یونس - شکم نهنگ - . دروغ های مادر- مهر مادر- جلیل کیان مهر- درد و رنج مادری . دستنوشت اول برای بچه ها . دندان های مادر بزرگ . شعر برف اومد... . شعر دویدم به کربلا رسیدم . شهید دوران- بغداد- سالن اجلاس- سال 61- نیروی هوایی . عکس بابایی . عکس روز پدر . قصه و کودکان، ادبیات کودکان، شجاعت و... . من و دایی عباس . هزار بوسه برای پدر . وزغ ها و قورباغه ها . یک فرشته کوچک .

آرشیو
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 89
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
آبان 89


اشتراک